آن اصل چیست؟



   دو داستان حاوی مفاهیم بنیانی عرفان در جلسهٔ دهم شرح مثنوی آمده است. اولی به اینکه منشاء زیبایی کجاست و چیست می‌پردازد و دومی به اینکه «اصل اصل عشق» چیست، برای درک و تجربهٔ عشق چه اصلی را باید پیاده کرد.

   چکیده‌نویسی جلسهٔ مذکور به همت آقا داود، در ادامه قابل مطالعه است.


آینۀ هستی چه باشد؟



   موضوع داستان این هفته «نیستی» است. عدم یا هیچ. متاسفانه ما از هیچ، عدم و نیستی یک تصور داریم. حال آنکه اگر تصوری داشته باشیم، دیگر هیچ، هیچ نیست. بلکه یک چیز(تصویر) است! یعنی در حقیقت، ما به نیستی هستی می‌دهیم! همان بلایی که بر سر خودمان هم می‌آوریم!

   حرفهایم روشن نیست؟ هذیان می‌گویم؟ داستان این هفته را بخوانیم بلکه این پرت و پلاها روشن شوند.

دریچه



   چکیده‌ٔ جلسهٔ هشتم شرح مثنوی حاوی حکایت عبور یوسف از کنار پنجره است از مثنوی معنوی جلال‌الدین عزیز. این خلاصه‌نویسی نیز همچون قبلی‌ها توسط آقا داود تهیه شده.


هفت‌آب شو



   یکی از اصول عرفان این است که انسان از ذاتی پاک یا همان فطرت برخوردار است. اگر انسان ناهنجار شده، بعلت آلودگی نشسته بر ذات پاک اوست. حال کار صحبح این است که این آلودگی - که از جنس اندیشه و فکر است - برطرف گردد. با رفع اوهام و خیالات، انسان به پاکی ذاتی خود برمی‌گردد و زندگی سالم و خردمندانه‌ای دارد.

   در داستان رومیان و چینیان مثنوی معنوی این موضوع مطرح شده است. چکیده‌نویسی جلسهٔ هفتم شرح مثنوی شامل بررسی این داستان است. در ادامه می‌توانید آن را بخوانید.

بر سر گنج از گدایی مرده‌ام



   داستان این هفته حکایت کسی‌ست که در حالیکه خوشبختی و احساس رضایت از خودش را می‌تواند درون خودش داشته باشد و دارد، در امور بیرونی زندگی آن را جستجو می‌کند. مرد بغدادی که برای یافتن گنج، به مصر راهی شد و ماجرایی که برایش پیش آمد.

   در حاشیه عرض کنم که بعضی‌ها فکر می‌کنند وقتی در خودشناسی گفته می‌شود خوشبختی درون انسان است، یعنی امور مادی و رفاهی زندگی را نیز بوسیلهٔ خودشناسی می‌توان تأمین کرد! این البته خواب و خیال است. انسان در مورد امور مادی زندگی‌اش باید برود دنبالش و کسبشان کند. و در عین حال متوجه باشد که کسب رفاه مادی را موجب خوشبختی نداند. اینها دو مقولهٔ جدا هستند. داشتن رفاه مادی(مسکن، خوراک، پوشاک، ماشین ...) برای تأمین راحتی جسم انسان است و لازم نیز هست. و چه خوب است که انسان استقلال مادی نیز داشته باشد.

   نکته اینجاست که احساس خوشبختی و رضایت در زندگی را به داشتن و نیز میزان رفاه مادی و دارایی‌ها وابسته نکنیم. همین. اینکه فکر می‌کنیم «اگر من فلان چیز را داشتم، احساس خوشبختی و رضایت می‌داشتم»، فکر اشتباهی‌ست.

   چکیده‌نویسی جلسهٔ ششم، داستان مرد بغدادی، را در ادامه می‌خوانیم.