ایران در ماه



   دوران انقلاب بود و زمانی که مردم عاشق امام خمینی بودند. حدود پنج شش سالم بود. شبها با یکی از عموهایم می‌رفتیم سر کوچه و اعلامیه و یک مشت کاغذ، که من نمی‌دانستم تویش چی نوشته بود، با سریش می‌چسباندیم به دیوار سر چهارراه فرجی. سریش درست کردن را خیلی دوست داشتم. یک بوی خاصی داشت و وقتی آب می ریختیم روی پودرش، مثل گِل می‌شد و از بهم زدنش لذت می‌بردم.

   آن روزها حال و هوای جوانهای محل، خاص و شورانگیز بود. جمع می‌شدند زیرزمین منزل پدربزرگ و از این کوکتل‌مولوتوف‌ها درست می‌کردند، با شیشه‌ نوشابه و نفت و بنزین و اینجور چیزها. گاهی هم نمی‌دانم سر چی با هم دعوایشان می‌شد شیشه‌نوشابه‌ها را سر همدیگر خورد می‌کردند! بعضی دیگر، اسلحه دستشان افتاده بود. توی اتاق مشرف به ایوان منزل پدربزرگ می‌نشستند و تفنگهایشان را باز می‌کردند و روغن‌کاری می‌کردند. عمو بهمن از رفیقش(غلام) فشنگ کش می‌رفت و غلام از او سوزن تفنگ(ژ3) را. من که نشسته بودم به تماشایشان، هر دو را می‌دیدم. هر کدام چیزی از دیگری برمی‌داشت و متوجه نظاره‌گری من می‌شد، بمن چشمک می‌زد و لب می‌گزید که یعنی "هیچی بهش نگی‌ها!".

سهر



به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی







فهم درست


تذهیب گل و مرغ از خانم لیلا بیرامی

  رویکرد اصلی برای مواجهه با افراد نادان و سخنان بیهودهٔ ایشان، همان اصل خردمندانه که می‌گوید "از کنار لغو و یاوه باید گذشت" است. اما آیا تابحال به این موضوع فکر کرده‌ایم که چرا انسان‌های خردمند و عاقل که با نابخردی و حماقت روبرو می‌شوند، گاهاً(بله، "گاهاً"!) چه نسبتهای شدیدی به فرد جاهل می‌دهند و او را شایستهٔ چه چیزهایی که نمی‌دانند؟ بگذار چند نمونه را برایت بگویم:

عشق



  داشتم یادداشتی می‌نوشتم که آقا رسول این متن را که ظاهراً برگرفته از سخنرانی محمدجعفر مصفاست، فرستاد. نوشتن را کنار گذاشتم و گفتم برای تو هم نقلش کنم. اصل سخن همان است که گفته‌ایم: Negation و رویکرد منفی(احتماء) است که امکان تحقق عشق را فراهم می‌کند.

   حرفش بقدری ساده و روشن است که ناخودآگاه یاد دوران کودکی - وقتی با خانوادهٔ دایی به غار علیصدر همدان رفته بودیم - افتادم. در قایق‌هایی که داخل غار حرکت می‌کنند نشسته بودیم. یکی از عمه‌هایم، که آن روزها باردار هم بود، دست در آب کرد و گفت: "اسدالله، ببین چه زلاله!"

دل‌آرام


برای دیدن تصویر در اندازهٔ اصلی روی آن کلیک کنید.

   در یادداشتی با عنوان "خیامی" دربارهٔ تألیفات مرحوم کاظم برگ‌نیسی مطلبی کوتاه نوشته بودم. یکی دیگر از تالیفات ارزشمند ایشان، شرح دو جلدی غزلیات سعدی است. تا جائی که اطلاع دارم، در بازار کتاب، تاکنون چهار شرح و توضیح برای غزلیات سعدی نوشته شده:

۱. شرح دو جلدی مرحوم کاظم برگ‌نیسی‌ست از مرحوم(!) انتشارات فکر روز، دو جلدی

۲. "شرح غزلهای سعدی" تألیف دکترها محمدرضا برزگر خالقی و  تورج عقدایی از انتشارات زوار

۳. "غزلیات‌ شیخ‌ شیراز، سعدی‌" با مقدمه‌ و شرح‌ بهاءالدین‌ اسکندری‌

۴. غزلیات‌ سعدی‌، با معنی‌ واژه‌ها و ... از دکتر خلیل‌ خطیب‌رهبر (یک جلد)

چند معرفی و توصیه



۱. جناب تبکم جلسات اول تا دهم شرح مثنوی را خلاصه‌نویسی کرده‌اند، با دقت، بسیار موجز، با ذکر دقیقه‌های فایل‌های صوتی و نیز همراه با فهرست موضوعی(که امیدوارم به آن قانع نگردیم!).


   دوستان تازه‌همراه‌شده لابد نمی‌دانند که قبلاً جلسات اول تا سیزدهم توسط خانم سوگند، و جلسات ۸٠ تا ۱۵٠ توسط جناب تبکم خلاصه‌نویسی شده و همهٔ آنها را در انتهای صفحهٔ جلسه ۱۵۶ می‌توانید دریافت کنید.

   همچنین خلاصه‌نویسی‌های مبسوط و مفیدی که آقا داود از جلسات ۳۹ تا ۴۸ تهیه کرده بودند و قبلاً در این وبلاگ منتشر شده‌اند را بصورت یکجا می‌توانید دریافت کنید:


   توصیهٔ همیشگی بنده گوش دادن به هر جلسه بصورت کامل است. خلاصه‌ها برای کسانی مفید است که قبلاً جلسات را گوش داده‌اند و الآن محض یادآوری و تذکر بخویش آنها را می‌خواهند مرور کنند.