مشارکت



   سالها پیش وقتی نوجوان بودم بنا به مناسبتی، جشنی فامیلی می‌خواستیم برگزار کنیم. من شده بودم مدیر و مسئولیت برنامه‌ها بعهده‌ام بود. منوچهر شوهر عمهٔ عزیزم توصیهٔ دلچسبی بمن کرد که در مسئولیت‌های بعدی‌ زندگی‌ام هم برایم یک اصل شد. گفت: "کارهای مربوط به جشن را خودت بتنهایی هم می‌توانی انجام دهی و آنچنان سخت نیست. اما اگر از دیگران هم کمک بخواهی و آنها مشارکت کنند، هم برای خودت و هم برای آنها جشن شیرین‌تری خواهد بود."

   راه‌اندازی و تهیهٔ برنامه‌های رادیوهای حافظ، سعدی و مولانا، جلسات آنلاین شرح مثنوی و همکاری با سایت کتاب‌های خودشناسی با همراهی و کمک دوستان زیادی که بهر صورت توانسته‌اند یک گوشهٔ کار را گرفته‌اند، دلچسب و شیرین‌تر شده است. بخاطر کمک، دست همگی درد نکند و امیدوارم به همراهی‌شان ادامه دهند. همینطور از دوستانی که توانائی‌اش را دارند و هنوز به این جمع نپیوسته‌اند دعوت می‌کنم بپیوندند.

   همچنین از آن عده دوستان نادوست که در هفته‌های اخیر موجب حمله به تمام این سایت‌ها شدند و سبب صرف وقت و هزینهٔ زیادی از ما شدند هم تشکر می‌کنم! چرا که هر چند اذیت و آزارشان کم نبود، اما نهایتاً سبب خیر شد تا سرویس‌‌های دیگری بگیریم و کار را توسعهٔ بیشتری دهیم. گفت:

خمیر مایهٔ دکان شیشه‌گر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

   نمی‌دانم این عزیز یا عزیزان چه می‌خواهند. کاش یک نامه‌ای بدهند و بگویند دنبال چه هستند تا بلکه فکری کنیم. اگر هم صرفاً قصد آزار و ایجاد مزاحمت دارند، که هیچ. می‌توانند ادامه دهند. چه بگویم والله؟ دیوار ما از همه کوتاهتر و گردنمان از همه باریکتر است. چهار تا سایت فکسنی که ارزش لشکرکشی ندارد.

   بگذریم. دوستانی زیادی در این یکی دو هفتهٔ اخیر نامه داده‌اند و از جلسات آنلاین می‌پرسند. باحتمال زیاد این هفته که می‌آید جلسه خواهیم داشت، جلسهٔ ۱۳۹. اما مثل همیشه به این دوستان یادآوری می‌کنم اگر عضو خبرنامهٔ جلسات باشید، چند روز قبل از هر جلسه برایتان بطور اتوماتیک روز، تاریخ، ساعت، برنامهٔ جلسه و جزئیات دیگر فرستاده می‌شود و نیازی نیست بمن نامه دهید و بپرسید. من هم نمی‌توانم جوابگوی تک تک نامه‌های دوستان باشم. بنابراین به صفحهٔ شرح مثنوی بروید و آنجا عضو شوید. (خبرنامه‌ای که در سمت چپ این صفحه است با خبرنامهٔ جلسات آنلاین فرق دارد. اشتباه نگیرید.)

   زیاده عرضی نیست. این هم از یادداشت امروز. هر چند می‌خواستم مطلب دیگری بنویسم ولی حرف حرف آورد و به اینجا کشید.

   شادکام باشید!

۱۴ نظر:

امین گفت...

سلام،

متسفانه از اینطور انسانها زیاد است که آدم را اذیت و آزار میدند!!!

سگ کند آهنگ درویشان بخشم در کشد مه خاک درویشان بچشم

امین

مصطفی گفت...

در این عکس انگاری 5 نفر مچ هم را گرفته اند نه اینکه دستگیر هم باشند!

محمد گفت...

مه فشاند نور و سگ عوعو کند

شما از گفتن هیچ عنان واپس نکشید. بگذارید آنها دلشان به این کارها خوش باشد.

من بهرصورت برای همکاری آماده ام. ایمیل هم داده ام بشما.

سپاس.

علي گفت...

زآنهمه بانگ و علالاي سگان
هيچ واماند زراهي كاروان

سعیدی گفت...

قربان ما همه جوره پشت شما هستیم. از هر لحاظ.
مستدام باشید.

مهشید گفت...

@};-

مریم گفت...

سلام
آقای پانویس مثلا چه کارایی می تونیم انجام بدیم می شه دقیقتر بگید لطفا

پانویس گفت...

به مریم،

کارهای زیادی هست که دوستان در حال کمک و مشارکت هستند:

خواندن کتاب بصورت صوتی
خواندن مقاله برای یکی از سه رادیوی حافظ، سعدی، مولانا
تایپ مقاله، کتاب، و یا اسکن و عکس گرفتن از کتاب
تهیه و یا کمک مالی برای خرید سرور و هاست برای کسانیکه که فایل‌های صوتی را دانلود می‌کنند
تهیهء خلاصه جلسات آنلاین شرح مثنوی
ترجمهء مقاله یا کتاب از فارسی به انگلیسی
تهیهء برخی صفحات اینترنتی
و دیگر کارها که ممکن است الان یادم نیاید.

برای هر کدام بخواهید اقدام کنید، می‌توانید تماس بگیرید(ایمیل) تا در مورد جزئیات، راهنمائی کنم.

ساناز م. گفت...

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن

قطره گفت...

مخالفان رو دست کم نباید گرفت ...

گاهی نفع مخالفان بیشتر از موافقان هست برامون .

رسیدم به اینکه " دوست " گاهی بیشترین ، ضرر رو برای ما داره ...

تصور کنید ، دوست همیشه خوبیهای شما رو می بینه .
اصلا زاویه ی دید دوست طوری هست که بدی و نقص در ما نمی بینه ....

و تعریف و تمجیدش ( نه اینکه چاپلوسی باشه هااااا نه ، همون حرف دلش هست که خوبی ما رو می بینه و تعریف می کنه ) یواش یواش ما رو خواب می کنه .

ما رو مغرور می کنه .
هر چی هم انسان نفسانی نباشیم ، باز تمجید خیلی خطرناکه . نفس رو چاق می کنه ..تغذیه می کنه ...

وااای خدا ...و خطر سقوط در دره ی نفس ، از روی پل صراط برامون بیشتر می شه .

حتی " دوست " بین ما و خدا یا اون حققت مطلق " حجاب " است .و دلم می گه بزرگترین حجاب است .

ما وقتی عزیز ی رو می بینیم ، ساعتها از بودن در کنار او لذت می بریم ، غافل از اینکه هستی در گذر است و ما غافل می مونیم از " زمان حال " ...

هر چی باشه فرقی نمی کنه ...

مثال : کسی با دوستش می شینه یک فیلم رو نگاه می کنه و یکی دوساعت از حال غافل می مونه ...

مثال دوم : کسی می شینه با دوستش در مورد عشق عرفان بحث می کنه ...
هر دو یکی ست از نظر غافل شدن از حال و عشق جاری ...

در این حین که من نشستم می نویسم ، لحظات جاری حال از کفم می ره ... و سابقون منو جلو می زنند . آنها که همیشه در حال ، جاری هستند و همیشه در حال نماز ...

مخالفان چند دسته می تونن باشن :

یا کسی نمی دونه و بی غرضه : با یک تلنگر کوچیک متوجه می شه و دست از مخالفت بر می داره .

کسی نمی دونه و غرض و مرض داره : با این مخالفان اصلا بحث نباید کرد. ارزش وقت گذاشتن ندارند .

کسی مخالفه و چیزهایی می گه که دوست نمی تونه اونها رو به ما بگه : اینها باارزش هستند ...
عدو شود سبب خیر .

پس باید قدر این مخالفان باارزش رو بدونیم که گاهی با یک تلنگر اونها ما خیلی چیزها رو ممکنه متوجه بشیم .....

نوشته ای دارم ( شاید در وبلاگ بذارمش )که در اون از خدا خواستم روزی تمام داشته هامو ازم بگیره .چون داشته ها و مهمتر از همه " دوست " آدم رو خواب می کنه . دقیقا مثل یک حجاب ، ...
یعنی تمام حجابها هم بریزه ، لایه ی دوست اگه در میان باشه ، باز عشق و توکل خالص نیست .

عشق و توکلی " خالص " است که در غیاب هر چی که بهش کمی تکیه می کنیم باشه ...

اون روز کسی حرف می زد . هر از چند جمله ای می گفت یه عمر آبروداری کردم ...
اصلا به عینه می دیدم " آبرو " براش حجاب شده ...
مغروره به آبروش . می نازه به اینکه یک عمر آبرو داشته ...

و دلم خواست روزی مانند کسی باشم که چیزی برای از دست دادن نداشته باشه ...حتی " آبرو " ...

و تصور کنید خلوت کسی رو که همه اونو بی آبرو می دونند، با خدا ... این شخص واقعا دیگه چیزی نداره غیر از خدا ، وقتی با او خلوت می کنه ....

بر هر قطره ی اشکی این چنین خالص ، سجده می کنم .
خدا 2 نمی پذیره ...
و ما نه اینکه 2 باشیم ...خیلی هستیم . به خیلی چیزها هنوز تکیه داریم ...

علي گفت...

سلام دوستان
خانم قطره كمي در مورد گفته خود تامل بفرماييد . اينكه مي گوييد :
کسی مخالفه و چیزهایی می گه که دوست نمی تونه اونها رو به ما بگه : اینها باارزش هستند ...
عدو شود سبب خیر .
ممكنه يك تعريفي از "دوست" ارائه بفرماييد ؟
همچنين تعريفي از "مخالف " نيز به صورت رياضي وار مطرح بفرماييد ؟
به گمانم شما تعريف "دشمن " را با " مخالف" اشتباه گرفته ايد!

سیدی گفت...

استاد عزیز من برنامه های شما را با دقت پیگیر هستم. کار من طراحی و برنامه نویسی است و با کمال میل حاضر به هر نوع کمکی در این زمینه هستم. هم اچ تی ام ال و هم وب 2 و وب 3 نیز می توانم برایتان کار کنم بدیده منت.

قطره گفت...

سلام علی آقا ...

ممنونم از شما .

تو زندگی ام " دشمن " نشناختم تا به حال کسی رو .

" مخالف " می شناسم فقط .


و مخالف به نظرم یعنی کسی که با ما اختلاف سلیقه داره . تمام

کلمه ی دشمن رو وقتی می گم ، یه حس نفرت هست توش . مگه نه ... قوامش خیلی زیاده .

عدو شود سبب خیر ، یک ضرب المثله ... منظورم رو می خواستم برسونم .


کسی که با ما مخالفه و اختلاف سلیقه داره ، تا ما رو می بینه ، بر نقاط ضعف ما زووم می کنه .

دوست بر نقاط قوت ما .

سالها اگر بر نقاط قوت ما اشاره کنند و تمجید کنند محاله ، نقاط ضعفمون رو بدونیم . مگر اینکه کسی با یک زاویه ی دید دیگر بیاد و بگه چه چیزهای دیگری هست که دوست بر حسب خوش بینی اش به ما ، اونها رو نمی بینه یا اگر می بینه نمی تونه بگه .


می خوام ازتون بشنوم شما چی فکر می کنید ...
می خوام یاد بگیرم .
ممنونم .

قطره گفت...

در ضمن دوست عزیز

تعريفي از "مخالف " رو به صورت رياضي وار خواستید مطرح کنم ؟!!!!!

عمرا اگه بتونم . من ریاضیاتم صفره .

فقط می تونم روی طناب " حس " یا " دل " راه

برم .همین . جدی می گم به خدا .

لبخند .....

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.