چه بگویم؟!



   نخستین روز تابستان ۸۶ با دو دوست عزیزم گیتی و دکتر رجبی به شهر گل و گلاب، نیاسر کاشان، رفتیم تا طلوع آفتاب را در کنار چارتاقی شگفت‌انگیز نیاسر به تماشا بایستیم.

   هنگام برگشت از نیاسر، در راه از سعدی خواندیم و از سعدی خواندیم و از سعدی خواندیم.

   تقدیم به ایشان:


.: دانلود مستقیم فایل صوتی :.



توضیح: سعدی غزلی محبوب دارد به مطلع:
 

با ابیاتی به غایت سهل و ممتنع. شهریار تضمینی بر این غزل کرده است که در زیبائی کم از اصل غزل ندارد. در فایل فوق ابتدا غزل سعدی و سپس تضمین شهریار را می‌شنوید.

۲۰ نظر:

tabkom گفت...

ممنون آقای پانویس

بقول ادبای قدیم خارخاری در درون ما برانگیختید و بقول بروبکس جدید حسابی قلقلکیدیم .
اما از شوخی گذشته انگیختگی و شوری که این دست عوامل در درون انسان ایجاد میکند حتما فایده‌ای معنوی دارد. اگر در مثنوی و آثار بعضی شعرا و البته ادعیه دقت شود خیلی اوقات توصیه به نالیدن و اظهار عجز و زاری شده .
میگویم نکند این تحولی که باید برای گذار از این مرحله روحی برای انسان اتفاق بیفتد مثل جهش های ژنتیکی نظریه داروین ازین مسیر میگذرد ؟!!
جدی میگویم، یک لحظه عمیقا و بی رودربایستی به موجودیت فانی و نادان خود در مقابل این جهان هستی با همه موجودیتی که دارد و به حس ما در نمی آید فکر کنید ....... بالاغیرتا جان هر کی دوست داری غیر از تسلیم و سعی در همراهی هیچ راهی وجود دارد ؟ نباشد که دور از جان دوستان در این مخالف خوانی مصداق شعری از مولانا در وصف نور ماه و عوعو سگان باشیم ؟
این آب در کوزه چگونه بر من عیان میشود ؟
بنالیم بنالیم ازین درد بنالیم
ازین درد چو مردیم همه عین عیانیم

ناشناس گفت...

دوست گرامی و نازنین
بارها گفته ام که اگر زن می بودم به خاطر صدای گرمت گرفتار عشقت می شدم
پرویز

ناشناس گفت...

دیوانه ام کردی........

مریم و مهشید گفت...

@};-
@};-

فاطمه گفت...

زیبا زیبا زیبا!!

نفستون گرم...

امین گفت...

سلام
پانویس جان بسیار زیبا و دلچسپ بود.
دل مارا بشگفت
خدا خیرت دهد

امین

ناشناس گفت...

عرقت بر ورق روي نگارين به چه ماند ؟
همچو بر چهره گل قطره باران بهاري!

ناصر گفت...

موسیقی، شعر، خوانش، صدا، همه در اوج!
ماندگار کردی این قطعه را. رحمت بر مادری که تو را زایید.

ناشناس گفت...

پرتوی روی تو گوید که تو در خانه مایی

محمد گفت...

عاشق شدم باز

سعدیا دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی

ناشناس گفت...

چنین خوب چرایی؟!

عبدالرحیم گفت...

خداوند به شما طبع بلندی داده است.
مرحبا.

Giti Mahdavi گفت...

سلام بسیار گرم خدمت دوست گرامی، آقای پانویس.
شنیدن این غزل زیبای سعدی و تضمین شیرین و رندانه استاد شهریار با صدای گرم و لحن بی نظیر شما همیشه دلنشین و جذاب است. بخصوص که یاد آور روزهای تکرار نشدنی سفر پر لطف نیاسر، با همراهانی چون شما و دکتر رجبی نازنینم، باشد.
ارادتمند شما
گیتی

مصطفي گفت...

به به! چه غزلي... من عاشق اين غزل استاد سخن -سعدي هستم

ساناز م. گفت...

بسیار زیبا است.
هم شهریار و هم سعدی هر دو سنگ تمام گذاشته اند.
اجرای شما بر این زیبایی افزوده است.
مرسی.

فرامرز گفت...

شکرست آن نه دهان و لب و دندان که تو داری

قطره گفت...

چون مرهمی بر دلم نشست .

با کلام نمی شه بیان کرد چه زیبا حسی در جان بیدار کرد ....

ممنون ازکل گروه و از شما پانویس عزیز .

قطره گفت...

اردیبهشت امسال برای دیدار سهراب راهی کاشان شدم .

عطر روح سهراب رو در گلستانه نوشیدم . جای جای اونجا رو گشتم . باهاش حرف زدم . حس می کردم سهراب هنوز در گلستانه می گرده تا در مزارش در اردهال باشه .

بعد هم طبیعت زیبای نیاسر که صفای بودن سهراب رو در اون منطقه چند برابر می کرد.

از گیتی عزیز و جناب دکتر رجبی و طبیعت زیبای نیاسر ممنونم که انگیزه ای برای خلق این اثر باارزش و ماندگار هنری عرفانی توسط پانویس عزیز شدند .

خیلی زیبا بود .

fafa گفت...

besyar ziba bod afarin be in zogh va salighe aghaye panevis

آتوسا گفت...

واقعا لذت بردم.

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.