ابهام



   دوران دانشجوئی استادی عزیز داشتم که به ما فلسفه و کلام اسلامی درس می‌داد. روزی هنگام بررسی یکی از عقاید کلامی فلان فرقه، نظر یکی از رهبران عقیدتی آن فرقه را بیان کرد و در آخر، نقد و نظر خودش را دربارهٔ آن توضیح داد و گفت: "من این حرف فلانی را نمی‌فهمم."

   البته سریعاً برای روشن شدن این "نفهمیدن" حکایت شیرینی را نقل کرد که اگر درست یادم بیاید برایت می‌گویم. گفت: در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد روزی شیخ فلانی، مدرس کلام شیعی، در حالیکه همراه با شاگردانش در صحن مدرسه نشسته بودند و درس می‌گفته است، یکی از عقاید فلان فیلسوف مسلمان دربارهٔ تبدل امثال(موضوعی فلسفی) را برای طلاب بیان می‌کند و در نقد آن می‌گوید: "من این سخن شیخ فلان را نمی‌فهمم." سرایدار مدرسه که دور و بر شاگردان مشغول آب و جارو کردن حیاط مدرسه بوده و صحبت شیخ را هم می‌شنیده، از جارو کشیدن دست نگه می‌دارد، کمر راست می‌کند و می‌گوید: "آقا جان، قربانت شوم. بخدا من هم نمی‌فهمم."!
  
آن خطاط سه گونه خط نوشتی:
يکی او خـــوانـــــدی لاغـــيــــر
يکی را هم او خواندی هم غير
يکی نه او خوانــدی نه غـــيـــر او
آن خط سوم منم

من این جملات را، که گویا خیلی هم محبوب و معروف شده است، نمی‌فهمم. موجب امتنان خواهد بود کسی مرا (و شاید خلقی را) از این نفهمی بدرآورد.
 

۸ نظر:

ناشناس گفت...

میخوام بگم اما اگه نگی .... شیره اومده گاوت رو خورده و به خیالت که شیره , گاوت و .....و تو مشغول تخمه خوردنی ..... فکر کنم ما اون خط سومیه هستیم ...... مثلاخود من تقریبا" دوساله که دارم دست و پا میزنم ... میخوام پام رو روی اون "پله "بزارم .... میگن با فکر که نیست خوب باشه حس و تجربه ..... همه جور مراقبه رو امتحان کردم تا دیدم که فقط با نماز خو هستم حسابی آماده میشم که ببینم اون وصلی که میگن "خوشتر" ه برقرار میشه تا بعدش خود " راه " منو "انشاء الله " ببره ... حالا نمی دونم آیا " پنجره " بسته است و دستم گرم نیست یا شاید زبونم لال ما همون خط سومیه هستیم .....

morteza deyanatdar گفت...

با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضی میگه:

آقای پانویس یعنی می گویید ما باید یک سری حرفهای بی سر و ته را به هم ببافیم تا حرفهای بی سر و ته را تفهیم کنیم؟

همین!!!

می ندانم گفت...

پانویس عزیز
آیا در دونستن و طرح این مطلب فایده ای نهفته است؟

ناشناس گفت...

"من" اگر بفهمد دیگر "من" نیست بلکه اوست پس "من" و نفهمی همزاد همند اما "من" می تواند بداند و دانش جمع کند و به نفع خود استفاده کند حتی اگر آن دانش عرفان باشد.
و اما برداشت "من" از آن سه خط:
خط اول انسانی که حالات و کیفیات اصیل فطری را تجربه کرده اما دیگری قادر به فهم ودرک آن نیست چون تجربه نکرده است
خط دوم تصویر حالات و کیفیات اصیل فطری است که تجربه گر آن را به تصویر می کشد و دیگری هم قادر است آنرا بخواند و بداند و به خلایق توضیح دهد (اما نمی تواند بفهمد مگر آنکه خود نیز تجربه کند)
خط سوم فنا شدن در آن حالات است و کسی که در" او" غرق شده دیگر فکر و اندیشه ای در وی باقی نمانده که آنرا به تصویر کشد خلایق هم او را نمی فهمند و دیوانه خطابش می کنند.

پانویس گفت...

به می ندانم،
بله.

می ندانم گفت...

بله آقای پانویس من متوجه شدم

ش-محمدی گفت...

سلام
من هم نمی دانم اگر میشه بازش کنید ممنون میشم

ناشناس گفت...

شیره اومده گاوت رو خورده و به خیالت که شیره , گاوت و ..... غلطه آی غلطه

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.