محل زندگی





   دو سه هفته‌ای است که لکه‌ای سیاه روی سقف حمام پدید آمده و رفته رفته تیره‌تر می‌شود. بعد از اطلاع دادن موضوع به صاحب‌خانه، امروز صبح لوله‌کش آمد که ببیند مشکل از کجاست.

   مردی استرالیایی و تقریباً مسن بود اما کاملاً سرحال با چشمانی براق و شاداب. از همان اول هم که آمد نردبانش و وسایل کارش را جاگیر کرد و باهام مشغول خوش و بش شد، اینکه اهل کجایی و چکار می‌کنی و این صحبت‌ها. چای و قهوه به وی تعارف کردم و گفت صبحانهٔ مفصل زده است و میل ندارد. بعد از مقداری همصحبتی، گفت تعجب می‌کنم که فقط یک سال در استرالیا هستی اما انگلیسی خوب حرف می‌زنی. گفتم شاید به این دلیل باشد که زیاد خودم را در محیط انگلیسی‌زبان قرار می‌دهم. گفت بسیاری از کسانیکه به استرالیا مهاجرت می‌کنند با وجود گذشت سال‌های سال، هنوز نمی‌توانند درست انگلیسی صحبت کنند و این موضوع حتی برای کارشان نیز مشکل‌ساز است و نیز نوعی انزوا از جامعهٔ اینجا برایشان ایجاد کرده است. حتی کسانی را می‌شناسد که از بعد از جنگ جهانی دوم به استرالیا آمده‌اند و هنوز نمی‌توانند خوب صحبت کنند.

   راست می‌گفت، من هم چنین موضوعی را زیاد در اینجا دیده‌ام. طرف از مثلاً شیلی آمده استرالیا، با عمو و خانوادهٔ عمویش زندگی می‌کند، کارش هم در شرکت کوچک عمویش است لذا در خانه و محیط کار، همه اسپانیایی صحبت می‌کنند(زبان مردم شیلی، اسپانیایی است)، به خانه هم که می‌رود، از طریق ماهواره فقط شبکه‌های اسپانیایی زبان را می‌بیند! یک روز بهش گفتم: کلادیو، تو برای چی اصلاً آمده‌ای استرالیا؟! تو که عملاً داری در همان شیلی زندگی می‌کنی!

   این جریان فقط برای این دوست اهل شیلی صدق نمی‌کند، چندین نفر دیگر را هم می‌شناسم از اروگوئه، کامبوج، لبنان، ایتالیا، ویتنام، نایروبی و اندونزی، که همین معضل را دارند و عجیب‌تر اینکه از روند یادگیری زبان انگلیسی‌شان خیلی هم ناراحتند و فکر هم می‌کنند مشکل از معلم است!

   پیرمرد لوله‌کش که رفت، روی تخت دراز کشیدم، آنچه گفتیم را مرور کردم و دیدم عجب نکتهٔ خودشناسانهٔ جالبی در آن هست. تأویل عرفانی‌‌اش با خودت.

۴ نظر:

tabkom گفت...

تاویل آن میتونه این باشه که ما با کوله باری از داشته های ذهنی قدم در راه میگذاریم و چون به همان داشته ها معتاد هستیم همچنان با همان ها ور میرویم و از دریافت محیط نو غافلیم . کفشهایی را که با آنها پرسه های بیجا زده شده باید درآورد و آنگاه......

ساناز م. گفت...

من فکر می کنم شاید بتوان اینطور تاویل کرد: ما که در خط خودشناسی افتاده ایم با وجود قرار گرفتن در محیط خودشناسی و یاد گرفتن خیلی چیزها، هنوز هم در عمل بروش گذشته مان زندگی می کنیم. مانند کسی که نوشته اید با وجود بودن در استرالیا، هنوز گویی در شیلی زندگی می کند!

متشکر.

abd گفت...

Chera hame afrade ahle farhang Sydney hastand
Kam kam mikham tasmim begiram az Mel biam onja

ناشناس گفت...

در راه سلوک همان به که نظاره گر اندیشه درون خود بوده واز اطلاف وقت خوداری کنیم واز داشته های گذشته سر باز زنیم تا توفیق شناخت نفس وبدنبال آن گشوده شدن قلب ما را مشعوف نماید.دکتر صادقی

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.