قیاسک‌ها



   آدم جداً نمی‌داند چه بگوید! درست مثل‌‌ همان جذام، خوره، چرک و عفونت افتاده است بجان انسان‌ها و همینطور دارد پیش می‌رود. قبلاً فکر می‌کردیم از سن ده دوازده سالگی است که این بلا را به جانمان انداخته‌اند. حالا ببین تا کجا پیش رفته‌اند یا درست بگوییم: پس رفته‌اند.

    مسابقه، جلو زدن، برتری، مقایسه، اول شدن، من من من!

    نثار شادی روان این طفل‌های معصوم، صلوات دوم را جلی‌تر ختم کن!



۷ نظر:

امین گفت...

سلام،

چونکه فارسی نوشتن خودم خیلی نم کشیده چند جملهء از سایت نخست آقای مصفا.

خدایا این چه مصیبت و بدبختی وحشتناکی است كه بر انسان وارد شده است. این واقعاً یک بلای عظیم است، یک خسران فاحش است که انسان حالات اصیل و فطری خود را فراموش کند، با فطرت خود بیگانه شود و به جای آن یک شبه هستی دروغ و عاریت را حاکم بر خود و زندگی خود نماید.

انسان چند سالی بیشتر هستی و حیات معنوي به معنای واقعی ندارد آنهم معنويتی که هنوز خام است و رشد نکرده است ـ طفل معصوم سفر زندگی را تازه شروع کرده و هنوز در ابتدای راه است که جامعه آن میراث شوم را یک شبه، مثل یک کابوس هولناک بر او تحميل می‌کند.

و این میراث است که چشمه هستی فطری شاداب و پر طراوت او را می‌خشکاند و از او یک کویر خشک و یک برهوت می‌سازد که زمانی به طراوت و زيبايی بهشت بوده، کويری که پر از خار است با مقداری گل‎های کاغذی که فقط زرق و برق دارند، نه بو نه شادابی و نه طراوت.

منصور گفت...

سن شروع برخی چیزها پایین آمده: سن اعتیاد، سن اخم و نخندیدن، سن سکته، و...سن شروع مسابقات هم که ملاحظه می فرمایید؛ شاید حرص و طمع خون آشامها برای گزش فرزندانشان بیش از پیش شده است و عجله آنها تسریع گشته است. حالا چرا معلوم نیست. (شاید به همان دلیل بروز بیماری مرموز و نوظهور در زنبور عسل های سراسر کره زمین است!! که کندوی خود را گم می کنند و راه برگشت به آن را فراموش!!) :

شعر!:
ای مادر من خون مرا زود مخور
بگذار دمی به حال خود خوش باشم
فردا که شود نوبت من در گزش فرزندم
آنگه کنمت یاد گر چه نا خوش باشم!

سان شان گفت...

هم خوشبختانه و هم متاسفانه زندگی خودم پر از سوژه است و نیازی به پرداختن به زندگی دیگران ندارم. بابای نازنین و دوست داشتنی من فرهنگی بود و حال بازنشسته شده . چند سال از دوران ابتدائی را معلمم بود کتمان نمی کرد که دوست دارد نمره من از دیگران بیشتر باشد اما من بدون اینکه بدانم چرا در برابر این احساس او حس خیلی بدی داشتم این کشمکش تا دوران دبیرستان ادامه داشت وقتی نمره هایم را می دید فورا از من می پرسید فلانی و فلانی چند گرفته من هم در کمال پرروئی به دروغ نمره آنها را بیشتر از خودم میگفتم وقتی بنا بدلایلی حقیقت قضیه کشف میشد بخاطر دروغ گوئی سرزنشم میکرد و بعد از آن دیگر از من قطع امید کرد و سراغ خواهر برادرهایم رفت و هنوز هم فراموش نکرده که از من در رابطه با اینجور مسائل مقایسه ای چیزی نپرسد اما نمی داند که بمرور زمان دیگر خودم هم ناراحت می شدم وقتی دوستانم از من جلو می زدند.خاطرات آن زمان و آگاهیهای این زمان باعث شده هرگز خواهر زاده هایم را در وضعیت مقایسه قرار ندهم و از این بابت خیلی احساس راحتی و آرامش می کنند طوریکه بارها به زبان آورده اند. هر چند که گاهی اوقات به ضرر تمام میشود چون زیادی احساس راحتی می کنند و ما هم جز تحویل خنده کار دیگری نداریم.

یگانه گفت...

انسان هویت فکری همینه باید یه سرو گردن از دیگران بالاتر باشه تو هر زمینه ی که می خواد باشه . موج حمله زرنگی و اول شدن بطرز عجیبی درگیرمون کرده .
طفل معصوم خودش هم نمی دونه که داره مسابقه می ده در واقع وسیله ای شده برای کسب هویت بزرگترها.
جالبش اینجاست که منیت رو در دیگران خیلی زود تشخیص میدیم ولی وقتی به خودمون می رسیم موضوع عوض می شه. بیایید صادقانه از خودمون بپرسیم من تو چه زمینه ایی استعداد خود نمایی دارم ؟ ایا زمانی که می خوام خودی نشون بدم می تونم سکوت کنم؟

tabkom گفت...

سلام

بابا کار نقص نداره................................
عکس را دوباره ببینید ،................ اسباب‌بازی‌ها !!؟
یعنی چی اونوقت ؟؟!!

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند ز استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم !!

خیام

ممنون

س. گفت...

اول آنکس کاین قیاسک ها نمود
پیش انوار خدا ابلیس بود

گفت نار از خاک بی شک بهتر است
من ز نار و او ز خاک اکدر است

نیکلاس گفت...

این مسابقه من رو یاد این بیت از اشعار مولوی انداخت

چون خران چشم بسته درخراس !

فقط قله های مشعشع خوشبختی خیالی و وهمی را می بینیم .

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.