فهم درست


تذهیب گل و مرغ از خانم لیلا بیرامی

  رویکرد اصلی برای مواجهه با افراد نادان و سخنان بیهودهٔ ایشان، همان اصل خردمندانه که می‌گوید "از کنار لغو و یاوه باید گذشت" است. اما آیا تابحال به این موضوع فکر کرده‌ایم که چرا انسان‌های خردمند و عاقل که با نابخردی و حماقت روبرو می‌شوند، گاهاً(بله، "گاهاً"!) چه نسبتهای شدیدی به فرد جاهل می‌دهند و او را شایستهٔ چه چیزهایی که نمی‌دانند؟ بگذار چند نمونه را برایت بگویم:

   این مصرع معروف مولانا را حتماً شنیده‌ای که می‌گوید: "مُردم اندر حسرت فهم درست". یعنی "آنچه می‌گویم را تازه به اندازهٔ درک تو سعی کرده‌ام تنظیمش کنم و بگویم. و حسرت یک فهم خوب و درست به دلم مانده است. آنچه می‌گویم بقدر فهم توست / مُردم اندر حسرت فهم درست". این فقط یک نمونهٔ ملایم و لطیف از برخورد مولانا با کسی است که حرف او را نمی‌فهمد. خدا نصیب گرگ بیابان نکند که به پست پاچه ورمالیدگی او بخورد. یک(بفتح یا!) حرفهای چارواداری آبداری به انسانهای حسود و نفهم و یاوه‌گو می‌گوید که سنگ از شنیدنش آب می‌شود!

  شمس‌الدین جان هم البته کم نمی‌گذارد. ما اغلب فکر می‌کنیم حافظ، به ادای امروزی‌ها، خیلی اهل تساهل و تسامح است. اما صد رحمت به جلال‌الدین که غائله را به تشر و الفاظ ختم می‌کند و قصد خون طرف نمی‌کند! به این دو سه نمونه از کاکو شمس‌الدین عزیز التفات فرمائید:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن‌شناس نئی جان من، خطا اینجاست!

می‌گوید "اگر حرف اهل دلی را نفهمیدی، همینطور یلخی ذهن و دهن خودت را باز نکن و ایراد نگیر. ایراد اصلی به تو وارد است که اهل شناخت و معرفت نیستی"! منطق را عنایت می‌فرمایید؟!

یا می‌فرماید:

سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهم سخن، گو "سر و خشت"!

یعنی "من سر ارادت و تسلیم بر خاک در میخانه می‌گذارم. به مدعی بگو اگر او حرف من را درک نمی‌کند و نمی‌فهمد، برود سرش را بگذارد و بمیرد! یا خاک بر سرش."!

   نمونه‌ای دیگر، که این دیگر آخر لطافت یک روح شاعرانه است!:

کشتهٔ غمزهٔ تو شد حافظ ناشنیده‌پند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند!

یا حضرت عباس به داد بندگانت برس! می‌گوید: "هر کس که سخن در او اثر نمی‌کند، شایستهٔ شمشیر و کشته شدن است"! 

   خوب، اینها شاعران، عارفان و خردمندان طراز اول "ما" هستند. (این "ما"یش را کجای دلم بگذارم؟! "عارفان ما" گفتن بعضی‌ها  خیلی‌ها - که ده پانزده سالی می شود مد است - هلاکم کرده!)

   برگردیم سراغ سئوالی که در ابتدا مطرح کردم: واقعاً چه حکمتی پشت چنین برخوردهای انسانهای خردمند هست؟ چطور تا این حد محکم و قاطع دربارهٔ رفتار با انسانهایی که "فهم درست" ندارند، "فهم سخن" نمی‌کنند و سخن در آنها اثر نمی‌کند چنین رأی‌هایی صادر می‌کنند؟!

   هست، حکمتی هست! کمی روی این موضوع تأمل کنیم.