طول یا عرض؟



   من که نبودم آن وقت‌ها اما می‌گویند عده‌ای که می‌دیده‌اند بوعلی سینا شرب خمر می‌کند به او می‌گویند: "این کار برای طول عمر شما ضرر دارد". او در پاسخ می‌گوید: "طول زندگی اهمیت ندارد، عرضش مهم است."!

   وقتی جعفر به کرات و با اشتیاق حکایت بوعلی را تعریف می‌کرد، یادم به جوکی می‌افتاد که شیخنا آلن گفته بود: "دو خانم می‌روند به رستورانی برای صرف غذا. یکی از آنها می‌گوید: واقعاً که غذای این رستوران خیلی افتضاحه. دیگری می‌گوید: آره خواهر، تازه خیلی هم کم غذا می‌ریزند."!




   نه که زندگی ما انسان‌ها خیلی به آرامش و بی‌دغدغه‌گی می‌گذرد، تازه برای همدیگر دعای طول عمر هم می‌کنیم!

   حکایت زندگی ما به کسی می‌ماند که در جاده‌ای زیبا در حالیکه اطرافش را گندم‌زار خرم احاطه کرده است و آفتاب گرم و دلپذیر بر پوستش می‌تابد، در حرکت است و او بجای بودن با این همه شگفتی دور و بر، به مقصد، به طول مسیر، به رسیدن، به آینده، به شدن می‌اندیشد.

آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
 

۱۵ نظر:

پت گفت...

خدایش حرف حساب جواب نداره

fafa گفت...

رشته مودت تو را پاره می کنم
شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم

grey cells گفت...

ویاگندمهارودروکردن کلش آنها رو زمین مونده شب بارون اومده از جاده های فرعی که عبور میکنی هوش از سرت میپره بوی بارون بوی خاک بوی گندم شعاع طلائی آفتاب

morteza.deyanatdar گفت...

راستش مرتضی میکه که بوعلی شرابخواره نبوده بلکه زنباره بوده وخیلی جماع میکرده یعنی خیلی دوست می داشته وهرروز نماز صبحش رو باغسل می خونده بهش میگن که خودت گفتی هر جماع میخی است که به تابوت تون میکوبین میگه عرض زندگی برای من مهمه نه طول ان ویاگفته کیفیت زندگی مهمه نه کمییت آن درثانی اگه میخای مشروب خوری کنی ویا رواج بدی چراحافظ وبو علی وکم کم اولیا و انبیارا به شرب خمر متهم می کنی خب برو عرقت را بخور اما دور از انصافه اگه این این مطلب رو نذاری با عرض ادب! واحترام

مصطفی گفت...

مثل همیشه زیبا و تامل برانگیز بود نوشته ات...
راستی رفیق برای من هم دعای طول عمر کن تا لطیفه ات لطیف تر شود!

ساناز م. گفت...

چه جوک جالبی...
جداً که به زندگی ما می خوره

ناصر گفت...

سلام
من هم شنده بودم ابوعلی سینا شرابخور بوده اما فکر می کردم یک مسلمان معتقد بوده. مثل اینکه طبق معمول به ما غلط آموزش داده بودند.

شهره گفت...

بعضی وقت ها هم میگن عمر متوفی برای شمای زنده یکی نیست بگه اگه عمری داشت که خودش می کرد..یه عمره که عوضی حرف زدیم عوضی دیدیم و عوضی زندگی کردیم

قطره گفت...

به لحظاتی می رسم که :

دیگه عرض زندگی هم مهم نیست .

خالی می شه از همه چی ....


می شم غباری که در عظمتی خارق العاده معلقه!!

یک غبار چه طولی و چه عرضی می تونه داشته باشه ؟!

و جالب اینکه هر چه غبارتر می شم توانم بیشتر می شه برای اتصال به کل ...

شاید بشه گفت مثل مردمک چشمم می شم که عالمی می بینم بی انتهااااااااااااااااا جز خودم ...

نمی دونم ، یه حالت حیرت به حجم درک ام از وسعت و عظمتی که در اون رها شده ام !!!

و جالبتر اینکه همیشه پایان این حس عزیز ، سپاس و شکرررررررررررر است ...

و خم شدن به نشانه ی تواضعععععععععععععععع !!!

......

و سکوووووووووووووووووووووووووووت ...

شهره گفت...

سلام
می خواستم فقط تشکر کنم که سالهاست به دنبال معنی شعرهای مولانا بودم و کتابها یی که در دسترس بود مشکل فهم ان را مشکل تر می کرد ولی سادگی و روانی شما به من امید واری داد که می شود فهمید و می شودکه آدم شد مردم اینجا کلاس می گذارند ولی چیزی یادم ندادند وشما به رایگان چیزهایی یادم دادید و من جز دعا هیچ مزدی برایتان ندارم خدا نگهدارتان باشد

قطره گفت...

کامنتها رو که می خوندم مطلبی توجهم رو جلب کرد که دلم خواست بگم :

به این رسیدم که :

بیشترین ضربه ای که آدمها در مسیر بیداری می خورند از اینه که :

آنتن های سر همیشه بالا باشه برای دقت در سخنان کسی تا بهش بگن اینجای حرفهات اشتباه بوده .

عزیز ، این همه گفتن و شنیدن همه ظاهر قضیه است . آیا موردی در سخنان کسی پیدا می کنی که بهت تلنگر بزنه تا بیدار بشی یا نه ؟ این مهمه .....

و گرنه تا عمق کتابهای تاریخ برو و تحقیق کن و ببین که : بوعلی شرابخوار بوده یا زنباره بوده ..

چه دردی از تو دوا می کنه .؟!!!

هدف گفتگو رو ول کردن و چسبیدن به اون جزئی ترین مورد مثل اینه که :

تو کلاس ریاضی به جای یادگیری فرمول ها ، دقت کنی ببینی معلم چپ دسته یا راست دست ؟!!!!!

به نظر می رسه اینجا موضوع پست طول و عرض زندگی هست نه حکایتی در مورد بوعلی. ......

بوعلی اومد طول و عرض زندگی خودش رو طی کرد و کتابهااااااااا نوشت .خدمت ها کرد و رفت .

حالا این ما هستیم که داریم طول و عرض زندگی رو سیر می کنیم ...

نسیم گفت...

تا یاد بگیریم از لحظه هامون لذت ببریم...دیر شده.

ناشناس گفت...

دیروز سومین جلسه از کلاس آموزش خط دوره مقدماتی بود استاد بعد از اینکه سلام گرمی داد گفت من امروز عکس خانمم رو آوردم به شما نشون بدم , خودم کشیدم چندین سال پیش و یه کاغذ مقوائی رو از توی یه کاورکاغذی بیرون کشید و الحق و الانصاف بسیار زیبا بود سیاه قلم یه گوشه کار کرده بود و با خط بسیار زیبا به یادگار برای ایشون اشعاری نوشته بود به من نگاه کردساکت بودم و گفت زشته ؟
من چند تا اشکال داشتم از استاد پرسیدم, کمی مکث کرد و گفت شما عکسهای منو تو مجلات ندیدید؟ یه کاور پلاستیکی رو باز کرد و یه مقدار روزنامه و مجله چوسیده که حاوی عکس و مصاحبه با استاد بود رو یکی یکی به من نشون داد , عکس تمام قد با ماهیچه های قلمبه نیم روخ و ....استاد خطاط , نقاش , ورزشکار بزرگی هستند .
زندگی چند بعد داره ؟

ناشناس گفت...

برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن

ماری_دست نویس گفت...

جدای از معنی عمقی این مطلب ! در مورد توجه به سطح آن !! و سوالی که همیشه برام پیش میاد ! مثلا نهی از شراب خواری در قرآن چی میشه ؟! قرآن در مورد شراب،حجاب،نحوه وضو گرفتن و ... توضیح داده ! یعنی با رهایی از هویت پنداری میشه به اینها رسید ؟!!!! (منظورم از اینها اینه که عمل فرد آزاد میشه همون اعمالی که به جزٔ تو قرآن اومده ؟! مث مواردی که بهش اشاره کردم ؟!)

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.