مجمل!



   گمان نکنم "ازدواج کردن" جز برای بچه‌دار شدن وجه‌ خردمندانهٔ دیگری داشته باشد.
  

۱۶ نظر:

شهریار گفت...

اختیار دارید جناب آقای پانویس . از شما بعید بود این حرف . من و همسرم حدود هفت سال است که ازدواج کردیم و هیچ مشکل پزشکی هم برای بچه دار شدن نداشتیم و نداریم اما به اختیار خود تا به حال بچه دار نشدیم و اگه خدا بخواهد هیچ وقت هم همچین تصمیمی نخواهیم گرفت . ما فقط به خاطر عشق خودمان همدیگر رو می خواهیم و بس . انسانهای آزادی هستیم . هر کداممان هر وقت بخواهد یا اراده کند به تنهایی مسافرت داخلی یا خارجی می رود . آیا ما یک نمونه عجیب هستیم یا حرف شما نادرست است ؟

ناشناس گفت...

bachedarshodanham to in dorezamone kare kheradmandaneyi nist pas natije migirim ke hich vajhe kheradmandaneyi dar ezdevaj nist

3تار گفت...

کاملا درست گفتی!

morteza deyanatdar گفت...

باسلام وعرض ادب و احترام
مرتضی میگه:(البته ازقول شاعر معاصر مرحوم نسیم شمال)
زن و دندان

چون خدا تاسیس این دنیا نمود
آشکارا آدم و حوا نمود

خلق را از بهر زن شیدا نمود
هرکه جفت خویش را پیدا نمود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

همدم آدم در این عالم زن است
بر اساس زندگی محرم زن است

حامل نسل بنی آدم زن است
مرد را هم خوابه و همدم زن است

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

زن بگیر تا دولتت افزون شود
زن بگیر تا طالعت میمون شود

هر خیالی از سرت بیرون شود
صد چو لیلی از غمت مجنون شود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

بهر حور بر پا بساط سور کن
خانه خود را ز زن معمور کن

از عروسی خویش را مسرور کن
چشم شیطان لعین را کور کن

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

زن بود واجب برای زندگی
روشن از زن شد سرای زندگی

حق نهاد از وی بنای زندگی
هست دندان آسیای زندگی

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

در دهان سی و دو دانه گوهر است
هر یکی بهتر ز لؤلؤی تر است

نام دندان کیمیای احمر است
از جواهر قیمتش بالاتر است

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

زن تو رادرخانه یاری میکند
زن برایت بچه داری میکن

گر نیایی بی قراری میکند
گر بمیری آه و زاری میکند

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

چون روی در خانه جایت حاضر است
رختخواب و متکایت حاضر است

در سر سفره غذایت حاضر است
توی بقچه رختهایت حاضر است

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

زن برای تو مرارت میکشد
روز و شب در خانه زحمت می کشد

متصل بار مشقت میکشد
این مشقت از شفقت میکشد

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

بر سر کوی بتان مسکن بگیر
یک زن مقبول صاحب فن بگیر

این سخن را خوب یاد از من بگیر
زن بگیر وزن بگیر وزن بگیر

لذت دنیا زن و دندان بود
بی زن و دندان جهان زندان بود

این هم ازمرتضی داشته باشید:
"مرد تا وقتی ازدواج نکرده نا تمام است وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است!"

ناشناس گفت...

بچه؟ عصای پیری - اسمم رو نگه میداره بدون بچه نه خانی اومده نه خانی رفته - دیدنش حس شیرینیه از بودن و زندگی که تازه خودت بدنیاش آوردی آخرش مال توه- من از اول سگ خیلی دوست داشتم بچه هم خوب یه جورائی .....- بچه یه طلبکار همیشگی ( خودت میدونستی داری توی این دنیای درهم و برهم چیکار میکنی که یه نفر دیگه رو هم اضافه کردی -

hadis گفت...

in post bishtar shabihe ye surprise bood!nemikhahid bishtar tozih bedid?akhe man khalafe ino shenidam.

سعیدی گفت...

نظر شما با نظر امام محمد غزالی یکی است.
این دانشمند علوم دینی هم در کتاب کیمیای سعادت و هم در کتاب احیاء علوم الدین درباره ی ازدواج کردن همین را بیان کرده است.
بنده هم موافقم.

tabkom گفت...

((اگر لطافت آب نباشد بذر و دانه خشک و خشن هیچگاه پذیرای حیات نمیشود)) .
غیر از شهریار و مرتضی همه دوستان راجع به زن و بچه موضع کیری های منفی داشتند که تقریبا جناب پانویس هم با احتیاط همین جبهه را دارد ، من هم دست بکار شدم و برای در اقلیت نبودن آن دو دوست و همینطور دفاع جانانه از خانمها وارد گود می شوم .
اول از همه خانمها را جنس لطیف گفته اند و این تنها اشاره به لطافت جسمانی نیست و به احتمال حتم شامل روح و روان و بعد معنوی نیز میباشد بگذریم که به همین فاز مادی و دنیوی وجود زن نوع بشر کلی مدیون میباشد و اگر نبود این مهر و عطوفت مادرانه معلوم نبود که مسیر حیات انسان به کجا می انجامید .

هر زنی در نهانی ترین لایه های وجودش یک مادر است و شما در برخورد با زن وقتی موفق خواهید بود که این مادر نهانی را بیابید و خود را در پرتو مهر او قرار دهید .
منصفانه نیست ازدواج ( یا زندگی مشترک و تعهد به وفا ) را تا حد تولید مثل تنزل بدهیم بله درسته انسان هم مثل حیوان باید تولید مثل کنه اما وقتی شما در روابط و حیات خود به ورای مادیت صرف میروید همه معناهای وجودی شما به همین نسبت ارتقا میابد که شامل رابطه و رفتار شما به عنوان همسر یا پدر هم میشود .زندگی مشترک و تعهد به ((وفا)) آزمون و lem خوبی برای خودشناسی و خود سازی است .
مرد و زن وقتی به هم تعهد میدهند با آخر دنیا مواجه میشوند و دنیا هر چی زیر و رو که فکرشو کنی براشون کشیده و دیگه تو ایستگاه های آخری غافلگیر نمیشند .

سارا گفت...

هر چند گمان کنم منظور شما این است که وابستگی عاطفی و نیاز عاطفی امری است نفسانی و محصول هویت فکری (که اگر قرار باشد هدف از ازدواج فرار از خود و ارضای نیاز عاطفی باشد با تحقق آن نیز این نیاز برطرف نخواهد شدو اگر هم شود موقتی است!!)..
اما در مواردی استثنا با این نظر شما مخالفم..به عنوان مثال در خانواده ای نامتعادل که انقدر مشکلات هست که هر انسان سالمی را بیمار میکند..مثلا پدر بیکار است..مادر بیمار است..برادر ال است و خواهر بل.. (مخصوصا درمورد خانومها که در جامعه ی ما کمتر میتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند و احیانا مستقل شوند)..آیا ادامه ی زندگی با فردی که محیط آرام,بدون امر و نهی,و البته استقلال مادی به فرد میبخشد و در عوض هیچ چشمداشتی از شما ندارد کاری خردمندانه نیست؟

قطره گفت...

هرتجربه ای ، یک لایه در مسیر کمال ما رو بالا می بره .

فردی که مجرده ، تجربیات یک فرد که زوج شده با جنس مخالف ، رو نداره ( نمی گم ازدواج به شکلی که در سند نوشته بشه و یا صیغه ی عقدی خونده بشه ... کاری به فرم شرعی و عرفی این زوج شدن ندارم ) ،

یعنی فرد زوج شده کاملتر از کسی است که فرد است . آگاهی و تجربه ی اونو کسب نکرده ... هر چی بخونه و بشنوه اطلاعاتی هست که از این و اون گرفته ... با تمام وجودش درک نکرده . ( از نظر خودشناسی و تکمیل شدن دو جنس مخالف با هم ...معتقدم زن و مرد لگوی تکمیلی جسمی و روحی و عاطفی هم می باشند ...دقیقا مکمل هم )

در مورد ازدواج سندی و شرعی و قانونی هم همینه که مشکلات رو واقعا بعد از ازدواج می شه لمس کرد نه با بحث و گفتگو بدون تجربه ...

زنی که باردار نشده تجربه ی زنی رو که جنینی در رحم پرورش داده رو نداره .
و زنی که کودکی بدنیا آورده کاملتر از زنی ست که بچه دار نشده . یا سقط کرده .

اینها اعتبار و ارزش خوب و بد بودن نداره ها ... فقط از نظر روند رو به کمال انسان می گم . تجربیاتی برای بیداری خرد او .
. این نظر شخصی منه ... در جایی نخوندم اینها رو واصراری در پذیرفتنش ندارم .

هر چه تجربه ی نیازهای فطری بیشتر بشه ، فرد واقع بین تر می شه . مشکلات و نقصها رو لمس می کنه ...
اگر سوالی از او پرسیده بشه از روی واقعیتهایی که تجربه کرده جواب می ده ... و کلا از تخیلات و رویاها به سوی واقعیتهای لمس شده قدم بر میداره .


مثال : مادری که شب تا صبح بالای سر کودک تب دار خودش بیدار نشسته و پاشویه داده ، مواظب بوده که تشنج نکنه ، دعا کرده و حس های دیگری رو تجربه کرده ، یک لایه کامل تر از مادری ست که هنوز این شب رو تجربه نکرده ..... مادر اول وقتی از بچه ازش می پرسند کودک رو با تمامیت سلامت و بیماری می بینه . ولی اون یکی مادر هنوز رویاییه . فقط سلامت و خنده های شادی بچه شو دیده .....

در هر چه می خواهید تصور کنید . اگر کسی دیالیز شده ، اگر کسی پیوند کلیه شده ، اگر کسی کودک بیمار داره .
......هر تجربه ای ما رو کاملتر می کنه و ما رو می آموزه .
بینش ما رو بالا می بره ....

ازدواج هم همینطور

در جامعه ای که زوج شدن برای رفع نیازهای فطری و یا بچه دار شدن فقط با ازدواج قانونی امکان پذیر باشه ، همراه برخی مزایا ، مشکلات بیشماری هم بوجود میاد که به خاطر اجباری بودن تداوم این زوجیت ، عشق کمرنگ تر می شه . زوجین بیشتر به همدیگر عادت می کنند تا اینکه مشتاقانه بخواهند پیش هم باشند . اتلاف وقت و نقاب دار بودن همسران برای هم بیشتر می شه . گاهی زیباترین و باارزش ترین سالهای حیات انسانها فقط به دلیل عدم تفاهم با همسرانشون و اجبار در با هم بودنشان ، هدر می ره .

در یک مقاله ای در مورد خانواده آماری ارائه شده بود که از این که خانواده های ایرانی پا برجا تر از خانواده های اوروپایی است .

من در قسمت نظرات این مقاله ، یک سوال مطرح کردم :

آیا در صورتیکه جدا شدن زن و مرد از همدیگر در خانواده های ایرانی ، بدون مانع قانونی و ترس از حرفهای مردم و بدون نگرانی از وضعیت آینده کودکانشان ، ممکن باشد ، چند درصد از مردان و یا زنان ، مجددا ، حاضر به انتخاب همان همسر خود خواهند بود ؟
این آمار نشان دهنده ی واقعی ( ازدواجهای موفق ) خواهد بود .


از آنجا که انسان کمال طلب است و هر چند خودش کامل نیست ولی همیشه انتظار بیهوده ای داره که طرف مقابلش کامل باشه ، و تمامی خواسته هاشو در یک فرد نمی تونه پیدا کنه ، به نظر می رسه حالت تنوع طلبی انسانها در امر زوج یابی همین باشه .....
و برای هر کسی مرغ خونه ی همسایه " غاز " می شه .....

کاش می شد ........................


پانویس عزیز به نظر می رسه ، در وبلاگ شما بیش از حد راحتم که این همه می نویسم .... ولی حرفهایی هم دارم برای : نگفتن " که گنج من هستند ....

لبخند ....

ناشناس گفت...

خیییییییییییییییییلی خردمندانه است وگرنه هویت فکری مقطوع النسل می شود

ناشناس گفت...

خدا از دلت بشنوه !

Fafa گفت...

:)

ناشناس گفت...

شاید سختی بعضی از ازدواجها و فرزند داشتن گاهی به حدی برسه که عامل محرکی برای خودشناسی و قدم گذاشتن در این راه بشه.در مورد بنده عامل اصلی همون حلقه های اسارت در عکس بوده در مورد شما عامل چیه؟

ناشناس گفت...

ba nazar haye:
panevis va sara movafegham
baghye na
be shahriar ham bayad begooyam:
shoma va baghye mardom yek nemooneye ajib hastid dooste khoobam

ناشناس گفت...

اول خردمند شوید بعد بچه دار . پدر و مادری که نمیدونید کی هستید بعد از بچه دار شدن چی دارید واسه آموزش دادن به بچه تون ؟ علاوه بر اینکه بهش بگید تو زشتی یا زیبا یا زندگی یعنی بخور و بخواب و بدو دنبال یه لقمه نون .. یا حسرت زندگی و لباس تن اینو اونو کشیدن و... چیز جدید چی بلدید ؟؟ هدفمند ازدواج کنید . والا ازدواج کردن یا نکردن فرقی با هم نداره . گمان نکنم ما جز برای نشاندن یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک از دنیا بر آمده باشیم !!

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.