فونداسیون



   در شرح یکی از رباعیات مولانا گفته بودم که هر چه انسان عمیق‌تر، پخته‌تر و بامعنی‌تر می‌شود، حرفش از زوائد، آرایش، زرق و برق و بزک کردن عاری‌تر می‌گردد. ساده‌تر اما پرمعنی‌تر می‌شود. چرا که شالوده و اساس وجودش مثل کوه قرص و استوار است.

   یادم می‌آید چند سال پیش که هنوز این facebook چنان پا نگرفته بود و مثل امروز اینقدر مشتری نداشت، با یکی از دوستانم که متخصص کامپیوتر است صحبت می‌کردیم. می‌گفت: "اینها(یعنی تیم فیس‌بوک) در حال ریختن فونداسیون هستند و روی پلتفورم‌شان دارند خوب کار می‌کنند." اگر هم دقت کنیم تا همین چند وقت پیش، این شبکهٔ اجتماعی ریخت و ترکیب یا گزینه‌های پیشرفته‌ای نداشت. مثلاً پخش‌کنندهٔ ویدیوی آن، یک پخش‌کنندهٔ بسیار ساده بود که فقط دکمهٔ پخش داشت. و بطور کلی در ظاهر بسیار ساده بود اما در باطن، آن عملکردها و امکانات اصلی را که باید اساس و شالودهٔ یک شبکهٔ اجتماعی باشد را داشت و بخوبی رویش کار شده بود. 

   یا مثلاً همین موتور جستجوی گوگل. از همان ابتدا یادم هست که چیزی جز یک صفحهٔ ساده نبود. اما برنامه‌نویسی آن و الگوریتم‌های برنامهٔ جستجویشان که پی و پایهٔ سرچ کردن وب هستند خوب کار شده بود.

   بنظر شما فونداسیون و اساس تعلیمات معنوی چیست؟ اگر من قرار باشد بلحاظ روانی، روحی و درونی، زندگی گرم و بامعنی‌ئی داشته باشم، آن چه چیزی است که اساس، پایه و شالودهٔ اصلی چنین زندگی‌ئی است؟

   اگر نهادی اجتماعی، مثلاً با نام عمومی "دین"، مسئول ارائهٔ راهکار به انسان برای زندگی معنادار و در آرامش و عشق باشد، آن چه امری است که این نهاد باید روی آن تمام همت خود را بگذارد؟

   آنچه در واقعیت جوامع مختلف می‌بینیم این است که آموزه‌های دینی را در قالب یک سری باید و نبایدهای ظاهری و سطحی تعیین می‌کنند. اکثر ما شاهد بوده‌ایم که از دوران کودکی‌مان آنچه بعنوان مذهبی بودن، دیندار بودن، و بطور کلی "دین" به ما معرفی کرده‌اند، اکثراً خلاصه می‌شده در یاد گرفتن الفاظ نماز، صورت ظاهری نماز(دولا راست شدن)، چگونه الفاظش را از مخرج صحیح ادا کنیم، چگونه وضو بگیریم، احکام فقهی رساله‌ها را حفظ کنیم و رعایت، قرآن را(آیات و الفاظش را) حفظ کنیم و درست بخوانیم، احکام فقهی روزه را رعایت کنیم، نذر کنیم، استخاره با قرآن کنیم، عزاداری‌های "مذهبی" کنیم و و ...اینگونه امور. حال آنکه همهٔ اینها حکم حاشیه را دارند!(مسامحتاً). مانند اینکه پخش‌کنندهٔ ویدیوی facebook مثلاً گزینهٔ تنظیم بالا و پایین بردن صدا هم داشته باشد، یا دکمهٔ Full screen هم داشته باشد.

   پس چه چیزی بوده که (احیاناً) دین دارد، اصلی‌ترین آموزهٔ آن است، و به ما قاعدتاً باید یاد داده می‌شده ولی همه‌مان از آن بی‌خبر و مهمتر از آن، بی‌بهره‌ایم؟!  

   تجربهٔ یگانگی، چشیدن وحدت. اصل و فونداسیون روان سالم و در تبع آن یک زندگی معنوی از درون گرم و آرام، تجربهٔ مدام توحید است.

   و آیا ما درک و تجربه‌ای از یگانگی در بزرگسالی داشته‌ایم؟! اصلاً آیا درکی حسی از یگانگی داریم؟ یا فقط یک کلمه است برایمان؟! این موضوع بسیار جدی‌ئی است.